نقد و بررسی بازی From Dust

سبک God Mode از جمله سبک های قدیمی دنیای بازی های کامپیوتری است که سال های زیادی است که بر اساس آن بازی جذابی ساخته نشده است. آخرین بازی مطرح این سبک، سری بازی های Black & White بودند که به وسیله پیتر مولینیو (Peter Molyneux) خالق این سبک ساخته شدند. این سری از بازی ها دارای فضایی شگفت انگیز هستند و تجربه منحصر به فردی را به بازیکنان منتقل می کنند که تنها در این سبک از بازی ها می توانند مانند آن را حس کنند. همان طور که گفته شد، در چند سال اخیر بازی ای در این سبک راهی بازار نشده و خیلی از طرفداران این سری از بازی ها خود را با عنوان های قدیمی این سبک سرگرم کرده اند. اما Ubisoft با عنوان From Dust به این سبک فراموش شده جان دوباره ای بخشید و نسل های جدید را با آن آشنا کرد. این عنوان هم اکنون روی شبکه های Xbox Live Arcade و Steam قرار گرفته و نسخه PS3 آن آواخر امسال روی شبکه PSN عرضه خواهد شد.



داستان

بازی های سبک God Mode دارای داستان خاصی نیستند و بازیکن بیشتر با اهداف از پیش تعیین شده سر و کار دارد و باید کارهایی را انجام دهد که از دست یک قدرت بی همتا برمی آید. داستان این سبک از بازی ها شامل درخواست های متعددی می شود که در یک مرحله از سوی مردم بیان می شوند. بازی From Dust نیز از این قاعده مستثنی نیست و همین روند داستانی را پیش رو دارد. بازیکنان در این عنوان کنترل انسان هایی را به دست می گیرند که با دنیای اطرافشان بسیار غریبه هستند و همه چیز برای آن ها تازه جلوه می کند. انسان هایی که بازیکن باید آن ها را از دست خطرات طبیعت نجات دهد و سرزمینی امن برای آن ها فراهم کند.

در این بازی دشمنی با قدرت های ویژه و سلاح های جنگی پیشرفته وجود ندارد و خبری از گروه های تروریستی و درگیری های اینچنینی نیست. طبیعت در این بازی نقش دشمنی را ایفا می کند که می تواند در یک لحظه همه چیز را با خاک یکسان کند. بازی روند بسیار ساده ای دارد و راوی بازی با گفته های مختلفش فضای بازی را تغییر می دهد و حس و حال سرآغاز تمدن بشری را در بازی بیشتر می کند. لازم به ذکر است که در پشت همین روند به ظاهر ساده بازی، نویسنده مشهور فرانسوی آقای لورن جینفورت (Laurent Genefort) قرار دارد که تا کنون بیش از 30 کتاب مختلف نوشته است.



گرافیک

این بازی دارای فضایی بسیار منحصر به فرد است که در هیچ عنوان Arcade و معمولی ای دیده نمی شود. با توجه به حجم کم From Dust، شاهد گرافیک خوبی از این بازی هستیم. محیط های بازی از جزئیات خوبی تشکیل شده اند و هر چه که در یک طبیعت دست نخورده وجود دارد، در آن ها دیده می شود. محیط های بازی چندان بزرگ طراحی نشده اند، اما تنوع آن ها بسیار بالاست و در هر مرحله بازیکن با سرزمین های جدید با شکل و شمایلی متفاوت روبرو می شود که هر کدام از آن ها دارای زیبایی های خاص خود هستند. از نکات جالب توجهی که در From Dust دیده می شود، محیط های کاملاً داینامیک بازی هستند. بازیکنان می توانند با قدرت هایی که در دست دارند، محیط بازی را در هر لحظه که دوست داشتند، دستخوش تغییرات کنند. تغییری که در هر زمان از بازی امکان پذیر است و تأثیر زیادی در جریان اتفاقات بازی هم می گذارد.



موسیقی/صداگذاری

صداگذاری از قسمت های فوق العاده خوب این بازی به حساب می آید. در طول بازی چیزی که شما را در فضای بازی غرق می کند، موسیقی بسیار زیبای آن است. موسیقی بسیار آرامش بخشی در محیط بازی به گوش می رسد که واقعاً حس و حال بی نظیری را در بازیکنان ایجاد می کند. موسیقی با محیط بازی بسیار هماهنگ است و همانند روند بازی بسیار زیبا از کار درآمده است. آهنگ های پخش شده در بازی، تنها همدم بازیکن در دنیای From Dust خواهد بود. افکت های صوتی بازی نیز بسیار علی از کار درآمده اند و محیط بازی را به فضایی زنده تبدیل کرده اند. صدای دریا، طوفان های عظیم، سونامی های وحشتناک و زمین لرزه هایی که از آتشفشان ها به وجود می آیند، بسیار عالی کار شده اند. موسیقی کارش را به خوبی در این بازی انجام داده و بیشتر از این هم از این قسمت انتظار نمی رفت.



گیم پلی

جادوی این بازی چیزی است که در گیم پلی آن مشاهده خواهید کرد. From Dust با الگوبرداری از بازی هایی مانند Populous و Black & White گیم پلی ای جدید و روندی جالب توجه را خلق کرده و پیش روی بازیکنان قرار داده است. همان طور که گفته شد، در بازی های God Mode بازیکنان کنترل همه چیز و همه اتفاقات بازی را می توانند در دست بگیرند. در این بازی نیز وظایف اینچنینی به بازیکن داده می شوند. بازیکنان باید مردمی را که در اختیار دارند به سرزمین های جدید ببرند و باید از آن ها در برابر خطرات طبیعت محافظت کنند. در طول بازی انسان ها با بدست آوردن قدرت های مختلف، کاری می کنند که قدرت های طبیعت آزاری به آن ها نرساند، اما در واقع این بازیکن است که به انسان ها نحوه این کار را می آموزد.

اکثر محیط های بازی متشکل از جزیره ها و خشکی های مختلفی هستند که در آن ها عبادتگاه های بسیار قدیمی ای وجود دارند و بازیکن باید مردمش را به سمت آن ها ببرد تا مردم، دهکده خودشان را در پای آن ها بنا کنند. اما مسیر رسیدن به این عبادتگاه ها همیشه هموار نیست. اینجاست که قدرت بازیکن به کمک می آید. بازیکنان در این عنوان قدرت این را دارند که با استفاده از قدرت های طبیعت محیط بازی را تغییر دهند و قسمت های جدیدی در آن به وجود بیاورند. با کلیک روی قسمتی که خاک در آن قرار دارد، می توانید یک گوی خاکی به وجود بیاورید و آن گوی را در محیطی که از آب پوشیده شده، خالی کنید تا خشکی را گسترش دهید و راه جدیدی برای انسان ها خلق کنید. هسته اصلی گیم پلی بازی، استفاده از قدرت های طبیعت است. بازیکنان با استفاده از آب، خاک، آتش و باد کارهای هیجان انگیزی در این بازی انجام می دهند.



نتیجه گیری

بازی Forum Dust از جمله عنوان های بسیار خلاقانه و زیبایی است که در این مدت راهی بازار شده است. اگر از علاقه مندان به این سبک از بازی ها هستید، پیشنهاد می کنم که حتماً آن را بازی کنید، چرا که این بازی تجربه ای منحصر به فرد از بازی ای بدون خشنونت را پیش روی بازیکنان قرار می دهد.



 


بازی F.E.A.R 3

FEAR 3 دانلود بازی ترسناک و استثنایی F.E.A.R 3 PC 2011

دانلود بازی جذاب و فوق العاده زیبای F.E.A.R 3 برای PC نسخه معتبر SKIDROW . داستان این بازی درباره Pointman و Panton fettel دو برادر با پیشینه ای تقریباً پیچیده هست. Point man شخصیت اصلی بازی اول بود، یک ابر سرباز که دستور داشت Fettel را بکشد.
Fettel یک نابغه بود که با استفاده از تله پاتی و قدرتی که داشت مردم بیگناه را قتل عام و قصابی می کرد. Pointman بدون توجه به رابطه خویشاوندی در پی کشتن Fettel بود. در این قسمت از بازی Fettel به شکل یک کالبد روح مانند! که همه جا با برادر خود است و علاوه بر کمک به برادر خود از او برای پیدا کردن Alma , شخصیت زن راز آلود کل قصه Fear ,کمک می خواهد. دلیل این کار معلوم نیست ولی به هر حال داستان دو نفره بازی را جذاب تر می کند. شما می توانید کنترل هر یک از دو شخصیت بازی را بدست بگیرید. در صورت انتخاب Pointman , همانند بازی قبل شما با اسلحه های نظامی و قابلیت کند کردن زمان برا ی جنگیدن با موجودات فرازمینی سروکار دارید. در صورت انتخاب Fettel شما نه تنها دید شبح گون و قرمز رنگ ترسناکی دارید, بلکه قابلیت هایی مثل پرتاب کردن دشمنان به اطراف از راه دور به طور موقتی و به دست گرفتن کنترل افراد و دشمنان برای استفاده از حرکات و حملاتشان را دارید.

 

Minimum system requirements:

  • OS: Windows XP, Windows Vista or Windows 7 with DirectX 9.0c
  • Processor: Intel Core 2 Duo 2.4Ghz, AMD Athlon X2 4800+
  • RAM: 2GB RAM
  • Graphics: NVIDIA 8800 GT 512MB RAM, ATI 3850HD 512Mb RAM or better
  • Required Disc Space: 10GB Free Hard Drive Space

Fear 3 Screen 6 1024x576 200x150 دانلود بازی ترسناک و استثنایی F.E.A.R 3 PC 2011 Fear3 Screens 280510 8 200x150 دانلود بازی ترسناک و استثنایی F.E.A.R 3 PC 2011

1 200x150 دانلود بازی ترسناک و استثنایی F.E.A.R 3 PC 2011 Fear 3 Screen 1 1024x576 200x150 دانلود بازی ترسناک و استثنایی F.E.A.R 3 PC 2011

 منبع : سیب دانلود

من خودم به شخضه از این بازی خوشم نیومد , نمیدونم چرا ولی باهاش حال نکردم.ولی باز هم گفتم شاید این سلیقه ی من است و به همین دلیل این را در این وبلاگ گذاشتم.

لطفا شما هم نظرتون را بدهید تا ببینم من بد سلیقه هستم یا نه!!!


نقد و بررسی بازی Splatterhouse

Splatterhouse نام یك بازی دو بعدی قدیمی است كه به خاطر خشونت و جو تاریك خود طرفداران زیادی دارد. با ورود به این نسل، از چندی پیش قرار شده بود که یك عنوان سه بعدی شده از بازی روی كنسول های نسل حاضر ساخته شود كه البته ساخت این بازی با مشكلات زیادی هم روبرو بود تا بالاخره شركت Namco این بازی را امسال عرضه كرد.

   

داستان

 

داستان Splatterhouse خیلی شبیه به عناوین اصلی دو بعدی است. بازی در مورد شخصی به نام ریک تیلور (Rick Taylor) است كه در ابتدا نشان داده می شود كه شكمش پاره شده و خون بسیاری از او رفته است. دوست او جنی (Jenny) هم ظاهرا با او بوده و ربوده شده است. ریك در حالیكه امیدی به زنده ماندن ندارد، عكس جنی را مشاهده می كند. ناگهان صدایی عجیب می آید و ریك متوجه می شود که یك ماسك عجیب كنارش افتاده و به او می گوید اگر بدن و روحش را به ماسك بدهد، او اجازه می دهد كه ریك زنده مانده و جنی را نجات دهد. ریك كه در حال مردن است، این پیشنهاد را قبول می كند و با زدن ماسك به یك هیولای بزرگ و خشن تبدیل می شود. او پی می برد که یك دانشمند دیوانه جنی را دزدیده و قصد دارد ارتشی از موجودات شیطانی درست كند. حال شما باید با نیروی شر جنگیده و جنی را بازگردانید. داستان در این بازی بهانه ای برای گیم پلی است و علی رقم پتانسیل بالا، اصلا خوب روایت نمی شود. داستان بیشتر یك دوباره گویی از همان داستان چند سال پیش است و هیچ خلاقیتی در آن پیدا نمی شود.

 

   

گرافیك

 

تغییر از حالت دو بعدی به سه بعدی در Splatterhouse تفاوت آنچنانی در پیشرفت كیفیت بازی ایجاد نكرده است. بافت های بسیار بی كیفیت در كنار فریم پایین، كاری كرده كه Splatterhouse در سطح بازی های متوسط نسل قبل باشد. Loadingها هم بسیار طولانی و گاه تا 40 ثانیه زمان می برند، حتی اگر بازی را روی هارد دستگاه هم نصب كنید، باز هم Loadingها طولانی هستند. طراحی چهره ها خیلی مسخره و بی روح است. بازی سعی داشته یك Cell-Shade هم باشد كه نتیجه بسیار بد و ناقص است. كیفیت بافت های بدن ریک خوب، ولی كیفیت محیط بسیار بد است. این بازی دیوانه وار از خون استفاده كرده كه سازندگان قصد داشته اند با پوشاندن تصویر با خون از نمایش جلوه های زشت گرافیكی جلوگیری كنند. گاه خون زیاد روی تصویر مانع دیدن درست محیط و مبارزات می شود. در كل گرافیك Splatterhuse حرفی برای گفتن ندارد و حتی خون كه اصلی ترین نكته در این بازی است، اصلا خوب كار نشده و خیلی دو بعدی است.

 

   

موسیقی/صداگذاری

 

خوشبختانه موسیقی بازی به جو آن می خورد. انتخاب قطعات سنگین سبك متال كاملا با جو خونین این بازی همخوانی دارد و به خوبی شما را مملو از خشونت می كند. موسیقی رسمی آنچنانی در بازی به گوش نمی رسد و تعداد قطعات موسیقی لایسنس شده هم بسیار كم است. صداگذاری شخصیت ها آنچنان به چشم نمی آید، چون داستان بازی چیز خاصی برای گفتن ندارد. صداگذاری شخصیت اصلی خوب كار شده و ماسك ریك كه The Terror Mask نام دارد هم صحبت می کند. صحبت های این ماسك با ریك خیلی شبیه به صحبت كردن The Darkness در همین بازی است. صداگذار ماسك خیلی سعی كرده كاری شبیه به شاهكار مایک پتون (Mike Patton) در The Darkness انجام دهد، ولی وقتی این دو را با هم مقایسه می كنید، Splatterhouse خیلی مسخره به نظر می رسد. متاسفانه به علت صدای زیاد محیط و موسیقی، صدای ماسك در حین مبارزات اصلا به گوش نمی رسد، در حالیكه The Darkness واقعا لرزه بر بدن انسان می انداخت.

 

   

 

گیم پلی

 

شاید بتوان Splatterhouse را خشن ترین بازی تاریخ دانست. عنوانی كه سعی دارد تمام و كمال شما را ترقیب به ریختن خون كند. بازی یك Hack & Slash است، ولی عملا هیچ تفاوتی با H&Sهای سبك 2D ندارد و خیلی كم عمق و بی مصرف طراحی شده است. دوربین خیلی بد كار می كند و اگر بخواهید آن را تكان دهید در نماهای خارج از مبارزه خیلی گیج عمل می كند. فنون رزمی فقط در ظاهر با هم فرق دارند و هیچ تفاوت عمده ای نسبت به هم ندارند. اسلحه هایی مثل چوب های میخ دار و یا اره برقی در بازی وجود دارند كه سعی داشته اند تنوعی به مبارزات بدهند. با ریختن خون بیشتر می توانید نیروهای جدیدتری بخرید و یا با زدن LT و B (در نسخه X360) خون دشمنان را جذب كرده و نوار سلامتی خود را ارتقاء دهید. متاسفانه HUDهای بازی هم خوب عمل نمی كنند. وقتی میزان سلامتی شما كم باشد، هیچگونه اخطاری از بازی داده نمی شود و گاهی بدون آن كه متوجه باشید، می میرید. ساختار كلی گیم پلی هم بسیار ضعیف است. مراحل فوق العاده تكراری و بی مزه هستند. شما مدام باید در این بازی یك دكمه را فشار دهید تا دشمنان را بكشید و خون بریزید. گاهی حتی ضربات شما به دشمن هم نمی خورد، ولی آن ها آسیب می بینند. Boss Fightها خیلی كم عمق و آسان هستند و سایر قسمت های گیم پلی خیلی كلیشه ای و سطحی كار شده اند. جاخالی دادن از ضربات، خیلی بی مصرف است و اصلا درست كار نمی كند. هوش مصنوعی دشمنان هم بسیار پایین است و گاهی پشت هم گیر می كنند، به صورتی كه انگار در صف نانوایی ایستاده اند تا شما را بكشند! در نهایت Splatterhouse بجز خشونت هیچ چیز دیگری در گیم پلی ندارد و پس از مدت كمی از آن خسته می شوید. این در حالیست كه امسال بازی های بزرگی در سبك H&S عرضه شدند كه هر كدام به نحوی قصد نوآوری در سبك خود را داشته اند.

 

   

نتیجه گیری

 

در نهایت Splatterhouse یك بازی بسیار ضعیف و خشن است كه اصلا به افراد سنین پایین این عنوان را توصیه نمی كنیم. بازی ای كه قصد دارد با نمایش خون و خشونت مخاطب را ارضاء كند خیلی حیوانی و زشت به نظر می رسد.

 

   


نقد و بررسی بازی Vanquish


گیم پلی Vanquish تماما در رابطه با سرعت است. در واقع سرعت در این بازی معنای جدیدی پیدا می کند. اگر در Gears of War کاور گیری شرط حیاتی برای زنده ماندن بود، در Vanquish این سرعت است که شما را در میدان نبرد پیروز خواهد کرد. البته کاور گیری نیز اهمیت زیادی در بازی دارد و بدون استفاده از آن تقریبا کار به جایی نخواهید برد، اما وقتی این المان با قدرت های زره شما ترکیب می شود، اکشن بسیار سریع و هیجان انگیزی را به وجود می آورد که به شدت لذت بخش است. Platinum Games قبلا توسط Bayonetta تبحر خود در ساخت بازیهای اکشن و سریع را نشان داده بود و با Vanquish بار دیگر این موضوع را ثابت کرد.

photo
 
زرهی که شخصیت اصلی بازی (Sam) پوشیده، به تنهایی گیم پلی بازی را نسبت به شوترهای دیگر دگرگون کرده است. این زره که ARS نام دارد، توسط مولدی که پشت آن است به Sam اجازه می دهد تا با سرعت زیاد به سمت مورد نظر سر بخورد و حرکت کند. علاوه بر این، حالتی به نام AR Mode در نظر گرفته شده که در آن شما می توانید برای مدت کوتاهی زمان را آهسته کرده و تعداد زیادی دشمن را در آن واحد از بین ببرید. برای این کار باید یک بار به سمتی پریده و بلافاصله دکمه نشانه گرفتن را فشار دهید. همین موضوع باز هم به سریع و هیجانی تر بودن مبارزات کمک می کند. اگر در هنگام سر خوردن نیز تیراندازی کنید باز هم حالت AR Mode فعال خواهد شد که اکشن بازی را سینمایی تر خواهد کرد. همین دو عنصر، بازی را با شوترهای معمولی و Gears Clone کاملا متفاوت ساخته و باعث شده تا به جای کاور گرفتن - شلیک کردن و دوباره کاور گرفتن - شلیک کردن (کلیشه ای که در حال حاضر بسیار رایج شده)، بازی اکشن جدید و بسیار سریع تری داشته باشد. تصور کنید پشت یک کاور پناه گرفته اید و ناگهان دو ربات به وسیله ی جت پک از بالا به سمت شما آمده و به طرفتان شلیک میکنند، شما به سرعت از سنگر بیرون رفته و به طرف سنگر دیگری سر میخورید و در بین راه به آنها شلیک کرده و قابلیت AR Mode را فعال می کنید و چندین دشمن دیگر را نیز از بین می برید. در واقع علاوه بر دفع کردن حمله ی آنها، یک ضد حمله ی بسیار جالب و سینمایی ترتیب می دهید! البته قدرت های این زره بی نهایت نیست و بعد از چند ثانیه استفاده کردن غیر فعال شده و باید صبر کنید تا دوباره پر شود. ضربات از نزدیک (Melee) نیز در نظر گرفته شده و قدرت بالایی هم دارد، اما با یک بار استفاده کردن از آن، شارژ زره شما کاملا تمام شده و باید منتظر بمانید تا دوباره پر شود. اگر صدمه زیادی ببینید، حالت AR Mode به صورت خودکار فعال شده تا فرصت فرار کردن از دشمنان و پناه گرفتن در قسمتی امن تر را داشته باشید. این نوآوری نیز بسیار کارآمد است، زیرا اگر قرار بود با چنین سرعت بالایی که بازی دارد ناگهان بمیرید، گیم پلی بسیار آزار دهنده می شد.
 
photo
 
سلاح های بازی تنوع بالایی دارند. از Assault Rifle های معمولی و شاتگان گرفته تا اسلحه ای که همزمان به 4 نفر لیزر شلیک میکند. دو نوع نارنجک EMP و معمولی نیز وجود دارد. نارنجک های EMP برای چند ثانیه دشمنان را غیر فعال کرده و در جای خود نگه می دارد. در بعضی مراحل بازی تیربار نیز وجود دارد که با استفاده از آن تعداد زیادی دشمن را می توانید قلع و قمع کنید! در کل از لحاظ تنوع و تعداد سلاح ها مشکلی وجود ندارد و اتفاقا بعضی از آنها بسیار جالب و نوآورانه کار شده است. با وجود تنوع خوب سلاح ها، قابلیت ارتقا نیز برای آنها در نظر گرفته شده است. نکته جالب در این باره این است که ارتقای سلاح ها در وسط بازی بدون هیچ توقفی انجام می گیرد و لازم نیست حتما به مکانی خاص یا منوهای تو در تو بروید که خود به سریعتر شدن روند بازی کمک می کند. ارتقا دادن به این صورت است که با کشتن بعضی دشمنان یک گزینه Upgrade جای آن ظاهر می شود و باید در کنار آن رفته و به سادگی دکمه ارتقا را فشار دهید. ارتقا ها اکثرا قدرت آتش و میزان خشاب سلاح را افزایش می دهد. اگر سلاح شما کاملا پر باشد و در این زمان یک خشاب بردارید، میزان خشاب سلاح شما را افزایش می دهد که ایده جالبی است. در بین مراحل بازی و در مواقعی که قرار است تا ماموریت یا دستور بعدی خود را از مرکز دریافت کنید، دوربین به حالت اول شخص رفته و به جز راه رفتن کار دیگری نمی توانید بکنید! نکته آزار دهنده تر این است که بدون هیچ دلیل قانع کننده ای نمی توان این قسمت ها را Skip یا رد کرد! چنین بخش هایی برای یک بازی تمام اکشن و مهیج اصلا مناسب نیست و کمی از هیجان روند بازی می کاهد. به راحتی میشد چنین دیالوگ هایی را در هنگام اکشن یا حرکت کردن گنجاند.

دشمنان در Vanquish تنوع قابل قبولی دارند. دشمنان بازی اغلب ربات هایی به شکل ها و اندازه های مختلف هستند که بعضی از آنها می توانند تغییر شکل نیز بدهند. بعضی از دشمنان کوچکتر بازی روی تانک های ربات مانندی نشسته اند که اگر آنها را بکشید، خود می توانید کنترل آن را به دست بگیرید که بسیار جذاب است. کشتن دشمنان ِ قوی تر و مخصوصا مبارزه با Boss های بازی بسیار هیجان انگیز و جالب کار شده و اغلب نقاط ضعف خاصی دارند که باید آنها را هدف قرار دهید. برای پیروز شدن در برابر Boss ها از قدرت های خود باید هوشمندانه استفاده کنید. بعضی اوقات (بستگی به طرز درگیری با Boss) ممکن است صحنه های QTE جالبی نیز به وقوع بپیوندد که به تنوع بیشتر مبارزات و حماسی تر شدن مبارزه با Boss ها کمک شایانی میکند.
 
photo
 
هوش مصنوعی دشمنان و یاران نیز خوب کار شده و خیلی کم پیش می آید تا به باگ یا مشکلی از این لحاظ بر بخورید. یاران خودی هیچ گاه جلوی دست و پای شما را نمی گیرند، اغلب در جای مناسب سنگر می گیرند و البته خیلی هم کمک حال شما نیستند تا حس ابر سرباز بودن Sam از بین نرود. هوش مصنوعی دشمنان هم بسیار خوب و چالش بر انگیز کار شده و دشمنان از استراتژی های مختلف برای نبرد با شما استفاده می کنند.

در کل گیم پلی Vanquish نقطه قوت آن است و بسیار لذت بخش و هیجان انگیز کار شده است. البته به دلیل سرعت بالا شاید در ابتدا کنترل بازی مقداری سخت و پیچیده به نظر برسد، اما با کمی تمرین و پیشروی در بازی، به طرز عجیبی با آن هماهنگ می شوید.

داستان Vanquish خیلی نکته خاصی ندارد. در واقع داستان در این بازی بهانه ای برای شروع اکشن هیجان انگیز و سریع بازی است. یک روز ساده و دل انگیز مردم در آمریکا، توسط شلیک های ناگهانی ماهواره های فضایی به هم می خورد و باعث ورم کردن پوست و بدن مردم و در نتیجه منفجر شدن آنها می شود. سپس مشخص می شود روسیه (برای بار هزارم!) در صدد نابودی آمریکا و در دست گرفتن قدرت است. البته جلوتر و با پیشروی در بازی داستان کمی پیچش بیشتری پیدا می کند، اما به صورت کلی داستان Vanquish نکته جالب توجهی ندارد و تنها بهانه ای است برای وارد شدن در اکشن و لذت بردن از گیم پلی مهیج بازی.
اما نکته آزار دهنده کاراکتر های نه چندان دلچسب و به شدت اغراق آمیز بازی است! Platinum Games بسیار سعی کرده تا داستان جدی و تاریک به نظر برسد، اما کاراکتر های نه چندان دلنشین آن به این موضوع ضربه زده است. مثلا کاراکتر اصلی بازی (Sam) با اینکه شخصیت پردازی نسبتا بهتری در برابر بقیه دارد، اما بعضی اوقات کارهای عجیب غریب و غیر متعارفی انجام می دهد که بازیکن شاید هیچ وقت هدف آن را درک نکند! دیالوگ های بازی نیز اکثرا قدیمی و تاریخ مصرف گذشته کار شده که شخصیت های بازی را تا حدودی مصنوعی جلوه می کند.
 
photo
 

Vanquish از لحاظ گرافیکی عنوان خوب و در بعضی موارد زیبایی است. افکت های ناشی از مولد پشت زره Sam در کنار جزئیات خوب زره او چشم نواز کار شده و انفجارهای متعدد و زیبا، جلوه خاصی به بازی بخشیده است. در واقع افکت های انفجار نقطه عطف گرافیک بازی است. تک تک دشمنان بازی (از کوچک تا بزرگ) با از بین رفتن منفجر می شوند و جو شلوغ و پر هیاهوی بازی را زیباتر می کنند. نتیجه ی کشتن یک Boss ، آتش بازی زیبا و چشم نوازی است که حس قدرت را بیشتر در شما به وجود می آورد. با تمام این موارد و انفجارهای متعدد، نرخ فریم بازی همیشه ثابت است که شایسته تقدیر است.


صداگذاری بازی نیز خوب کار شده و صدای اسلحه ها و انفجارهای بازی کاملا با جو علمی تخیلی آن همخوانی دارد. در حالت AR Mode هماهنگ با جریان بازی، صداگذاری نیز به صورت آهسته پخش می شود و صدای کند شلیک ها و گلوله ها که به آرامی از کنار شما رد می شوند یادآور سه گانه ماتریکس است. در مقابل، صداگذاری شخصیت ها خوب کار نشده و بعضا گوش خراش و اغراق آمیز ادا می شود که به ضعیف بودن شخصیت پردازی در بازی کمک شایانی می کند!



Vanquish بازی کوتاهی است و حدود 7 تا 8 ساعت در حالت Normal به پایان می رسد و با توجه به اینکه بازی دارای بخش چند نفره نیست، از لحاظ ارزشی و میزان Content در سطح قابل قبولی قرار ندارد. اما قابلیت تکرار بازی نسبتا بالاست و ثبت شدن کوچکترین رکوردها (مانند تعداد دفعات مرگ در یک مرحله، مدت زمان اتمام مرحله، تعداد دشمن های کشته شده و ...) و تلاش برای بهتر کردن آن ها انگیزه بیشتری برای تکرار بازی می دهد. علاوه بر بخش داستانی، بخش Challenge نیز در نظر گرفته شده که در آن تعداد زیادی دشمن در موج های پشت سر هم به شما حمله می کنند و تا زمانی که بمیرید و بازی Game Over شود باید آنها را از بین ببرید.



در نهایت باید گفت Vanquish یکی از شوترهای سوم شخص بسیار خوب امسال است که به طرفداران بازیهای اکشن و سریع شدیدا پیشنهاد می شود. شینجی میکامی باز هم هنر خود را در بازیسازی به رخ همگان کشید.


نقد و بررسی بازی Bulletstorm

 

 

مقدمه:

 

اگر بازی Painkiller ساخته استودیو People Can Fly را بازی کرده باشید پی به استعداد عالی این شرکت در ساخت بازی های اول شخص خواهید برد. این استودیو حال زیر مجموعه Epic Game خالق سری فوق العاده Gears Of War می باشد شاید هر کسی مشتاق بود تا ترکیب دو شرکت بازی سازی موفق را در کنار هم ببیند و شاید خیلی ها فکر میکردند بازی بی نظیر از همکاری این دو شرکت به دست می آید. دقیقا این حرف ها و این شایعات پیرامون بازی Bulletstorm بود و همگان انتظار یک بازی قوی و البته بی نقص از سوی Epic داشتند. با توجه به موتوری که شرکت Epic در اختیار دارد این بازی از نظر گرافیکی که بسیار در این چند وقت مورد توجه شده است باید بی نقص و یا حداقل دارای اشکالات کمی باشد اما باید دید که آیا این انتظار هواداران این بازی برآورده شده است؟ موضوعی که در تمامی نقد های این بازی جنجال به وجود آورد مقایسه این عنوان بازی سری سوم از مجموعه بازی Killzone 3 بود ولی ما در این نقد هرگز این دو بازی را در هیچ بخش با هم مقایسه و یا هر چیز دیگری نمیکنیم!

 

 

 

داستان:

 

به نظرم اگر داستان بازی قوی تر از اینی که هم اکنون با آن روبرو هستیم بود خیلی  میتوانست به موفقیت بازی کمک کند. نقش اصلی در بازی شخصی به نام Grayson Hunt می باشد که دوستان او او را گری در بازی خطاب میکنند. گری برای گروهی مخفی به نام Dead Echo کار میکند اما پس از مدتی او پی میبرد که قضیه پیچیده تر از این هاست و او دارد مردمی بی گناه را از بین میبرد او در ابتدای بازی که به شدت مست است تصمیم میگیرد از ژنرال او و همکارانش انتقام مردم بی گناهی که کشته شده اند را بگیرد. طی یک حادثه ای که در سفینه ای که گری در آن حضور دارد میافتد هیچ کس به جز ایشی زنده نمیماند ایشی که در واقع مرده است به کمک گری و دوستانش و البته همران دکتر به اتاقی میروند و دکتر او را به طوری احیا میکند. پس از آن حادثه فقط ایشی و گری از این حادثه جان سالم به در میبرند و به دنبال انتقام حرکت میکنند. گری هنگامی که به هوش می آید متوجه میشود دوستش ایشی نیمی از صورتش ربات است و نیمی دیگر انسان! بعد این دو به سرزمینی زیبا به نام Stygia پای میگذارند و از این جا بازی تازه شروع میشود… . گری بسیار شوخ است و خیلی دوست دارد در تمامی مواقع بازی تیکه ای بیندازد! در نهایت این بخش از بخش های خوب بازی می باشد ولی میتوانست با داستانی پر محتوا تر بازی را جذاب تر از این بکند.

 

 

 

گرافیک:

 

موتور بازی Unreal Engine 3 می باشد که موتور بسیار قدرتمندی میباشد ولی گرافیک بازی دارای اشکالا فراوان است شاید از نظر خیلی ها گرافیک بازی عالی است ولی دیر لود شدن بافت ها و بی کیفیتی آن ها بسیار به گرافیک بازی ضرر زده است. چزئیات بازی واقعا عالی و از بهترین نکاتی است که شرکت سازنده بازی به آن توجه کرده است. رنگ بندی بازی واقعا چشم نواز است. محیط بازی واقعا عالی است و چشم انداز بسیار خوبی دارد. این جمله را خود گری نیز در بازی میگوید! دشمنان طراحی بسیار خوبی دارند ولی اشکالات بازی در مورد آن ها نیز صدق میکند! مثلا در یکی از صحنه ها دشمنی را به هوا پرت کردم و این دشمن در هوا معلق ماند و هر چه قدر که به او تیر میزدم خونی را مشاهده نیکردم! این اشکالات واقعا به بازی لطمه زیادی زده اند. اسلحه های بازی نیز بسیار طراحی خوبی دارند ولی دیر لود شدن گریبانگیر آن ها نیز می باشد. در نهایت گرافیک بازی در مقابل بازی های عرضه شده اول شخص برتر جهان هیچ حرفی برای گفتن ندارد ولی بعضی از نکات مثبت در گرافیک حداقل از افتضاح بودن این بخش جلوگیری کرده است!

 

 

 

صداگذاری:

 

Epic در بازی های خود نشان داده است که علاقه بسیار زیادی دارد تا شخصیت اول خود را با صدای کلفت نمایش دهد. این مورد در بازی Gears of War و مارکوس فینیکس نیز درست میباشد. صداگذاری واقعا عالی است. همان طور که گفته شد شخصیت گری بسیار شوخ است و در بازی سعی در خندادن بازیکن دارد. صدای فریاد زدن او هنگام کشتن دشمنانش واقعا دیدنی است. صدای اسلحه های موجود در بازی واقعا زیباست. در نهایت برای این بخش توضیحات زیادی نمیتوان داد و در همین مطالب ذکر شده خلاصه میشود.

 

 

 

گیم پلی:

 

واقعا گیم پلی بازی یکی از بهترین گیم پلی های سال ۲۰۱۱ و حتی سال قبل نیز است! گیم پلی بازی هرگز کسی را خسته نمیکند زیرا یک گیم پلی، خشن نیست و در خود سرگرمی هایی نیز دارد! گری همانند بازی Vanquish بر روی زمین سر میخورد. این موضوع با اینکه تکراری است ولی از نکات جالب بازی به شمار میآید. هنگامی که دشمنان به شما نزدیک میشوند میتوانید با دکمه B ( در Xbox 360) آن ها را به هوا پرتاب کنید و بعد به آن ها شلیک کنید. میتوانید آن ها را در کاکتوس بیاندازید یا به داخل سیم های برق و آن ها را به اسکلت تبدیل کنید! بعد از مدتی کوتاه بازی به شما وسیله ای میدهد که با آن میتوانید دشمنان را با دکمه LB به جلوگشیده و به آن ها شلیک کنید. در بازی مکان هایی وجود دارند که شما میتوانید سلاح خود را ارتقاء دهید و آن را آپدیت کنید. مثلا میتوانید وسیله ای بخرید که هنگامی که چند ثانیه  دکمه LB را نگه داشتید دشمنانتان به هوا پرت شوند و بدین وسیله آن ها را بکشید. البته لازم به ذکر است برای خریداری این وسایل باید امتیاز لازم را داشته باشید اگر دشمنی را Headshot کنید بازی ۲۵ امتیاز به شما میدهد اگر به طور معمولی بکشید فقط ۱۰ امتیاز نصیب شما میشود. بازی تعداد کثیری طریقه کشتن در بازی قرار داده است و وقتی شما آن ها را در بازی اجرا کنید بازی به شما نشان میدهد. Boss Fight های بازی خیلی جالب نیستند البته بعضی از آن ها بسیار جالب میباشند ولی اکثر آن ها که دارای اسلحه رگبار هستند بسیار ساده طراحی شده اند. در مرجله ای شما بر روی یک ترن قرار دارید و باید از آمدن دشمن به ترنتان جلوگیری کنید این مرحله بسیار شبیه به یکی از مراحل بازی Gears Of War 2 میباشد. در بازی میتوانید کنترل یک موجودی را به دست بگیرید که ابتدا قصد جان شما را داشته است. در این مرحله شما ریموت این موجود را با کشتن کسی که پشتش است به دست میگیرید و به راحتی هر چه تمام تر دشمنانتان را از سر راه برمی دارید. سلاح های بازی به شدت شبیه به Gears Of War میباشد و البته خیلی هم زیاد نیستند یکی از جالبترین آن ها اسلحه ای می باشد که شما با آن تیری را به بدن دشمنتان شلیک میکنید و بعد به دستور شما منفجر میشود و تعداد زیادی را از بین می برد. اسنایپر موجود در بازی نیز عالی است و کمک زیادی به شما و البته به دشمنانتان میکند. هنگامی که با آن شلیک میکنید میتوانید محل برخورد آن را خودتان با آنالوگ سمت راست به بازی بدهید. نشستن در بازی واقعا عذاب آور است برای نشتن باید دکمه LS را نگه دارید و به همین دلیل نشتن در بازی خیلی سخت می باشد و بازیکن سعی می کند کمتر از آن بهره گیرد. هوش مصوعی بازی واقعا خوب است در ادامه بازی و هنگامی که چند Act را میگذرانید هوش مصنوعی بازی واقعا بالا میرود و دشمنان دیگر در دید شما نمی آیند همچنین آن ها دیگر از قدرت دست شما شکست نمیخورند! گیم پلی بازی کوتاه است و در ۶-۷ ساعت به اتمام میرسد این بازی دارای چند Act می باشد که هر کدام چندین چپتر را داراست. در نهایت گیم پلی بازی واقعا از بی نظیر ترین گیم پلی های سبک اول شخص می باشد.

 

 

 نتیجه گیری:

 

Bulletstorm را میتوان بازی موفقی در سبک اول شخص دانست ولی اشکالات آن که کم هم نیستند مانع بی نقص بودن آن می شوند. با توجه به اینکه بازی های اول شخص بزرگی در مقابل این بازی هستند این بازی در برابر آن ها نمیتواند مقابله کند ولی گیم پلی آن میتواند یکی از بهترین گیم پلی ها باشد.


نقد و بررسی Two Worlds II
مقدمه:
فروش بازی Two Worlds در سال 2007 آنقدر بود که سازنده به فکر ساخت نسخه دوم آن افتاد.

این بازی که امسال منتشر شده جدی ترین رقیب عصر اژدهاست که با اضافه کردن قابلیت بازی به صورت Co-OP قصد دارد از Dragon Age II پیشی بگیرد اما BioWare استودیو سازنده Two worlds ;Dragon Age را جدی نمی گیرد.

http://game-love.persiangig.com/image/twoworldsii/004.jpg

داستان:

داستان این نسخه 5 سال پس از اتفاقات نسخه اول رخد میدهد.جهان تغییر کرده است و شما زندانی شدید.با نابودی خدای عنصر آتش موجودات اهریمنی به سرزمین خیالی حاکم شدند.

داستان بازی مشکلات خاص خود را دارد مثلا در اول ازی دشمنان سابق شما یعنی ارک ها شما را نجات میدهند!

تغییراتی که نویسنده در داستان بازی اعمال کرده تا حدی غیر قابل باور است.

http://game-love.persiangig.com/image/twoworldsii/003.jpg

گرافیک و گیم پلی:

گیم پلی نسخه پیش ضعیف بود و اشکالات متعددی داشت اما در این نسخه کمی بهتر شده است.

هوش صنوعی در این بازی همچنان افتضاح است مثلا یک غول بی شاخ و دم که مو را به تن شما سیخ میکند ممکن است پشت یک سنگ کوچک گیر کند و شما با چند ضربه او را از پای در بیاورید!

گرافیک بازی بدک نیست اما داستان بازی  آن محیط سرسبز و خرم آن را تبدیل به سیاه چال ها و دخمه های سرد کرده است.

http://game-love.persiangig.com/image/twoworldsii/002.jpg

شما در این سیاه چال ها با غول ها و نوکرانشان مبارزه می کنید.

گیم پلی بازی هم دارای سه کلاس انتخابی جادوگر و شمیشیر زن و تیر انداز است.

کلام آخر:

اگر به بازی های نقش آفرینی علاقه دارید Two Worlds II را هم بازی کنید.

بازی کردنش خالی از لطف نیست!

نمره داستان =3/10

نمره گیم پلی=8/10

نمره گرافیگ=6.5/10

نمره کل=5.8/10

منبع:گیم لاو


نقد و بررسی بازی Medal of Honor

سلام دوستان.ببخشید یه چند وقتی نبودم،در عوض امروز براتون یه نقد گذاشتم.منتظر نظراتتون هستم.بای!!

قطعا سری بازی های Medal of Honor یكی از بزرگترین سری بازی های FPS تاریخ هستند كه با جنگ های بزرگ و سینمایی و توجه به ریزترین نكات جنگ جهانی دوم معروف شدند. تجربه این نسل EA از این سری محبوب ابتدا با Airborne آغاز شد كه باز هم رویه قبل را پیش گرفته و بر مبنای جنگ جهانی دوم بود. متاسفانه این بازی یك عنوان كاملا معمولی بود كه اصلا درخور نام سری Medal of Honor نبود. پس از موفقیت Modern Warfare و فروش خیره كننده آن EA تصمیم به بازگرداندن عنوان محبوب خود كرد و این بار همانند Activision یك عنوان مدرن بر مبنای جنگ افغانستان ساخت. اما آیا این بازگشت موفقیت آمیز بوده است؟ در آخر این نقد به پاسخ این جواب خواهیم رسید.



داستان


یکی از نکاتی که EA خیلی به آن اشاره داشت، داستان بازی بود. سازندگان بر این باور بودند که داستانی خیلی بهتر از سری Call of Duty خواهند داشت و آن ها قصه سربازان جنگ را تعریف خواهند کرد تا خود جنگ. مسلما با این حرف منتظر یک داستان شخصیت محور حداقل شبیه با Bad Company هستیم. اما نتیجه کاملا بر عکس است. شخصیت پردازی ها به شدت ضعیف و کم عمق هست و اصلا هیچ رابطه ای با هیچ یک از آن ها برقرار نمی کنید. حتی سازندگان بعد ظاهری و هالیوود مانند برای شخصیت ها خلق نکرده اند، این در حالیست که در Modern Warfare ما با یک سرباز خبره به نام Ghost با استانداردهای هالیوودی روبرو هستیم. داستان در مورد جنگ افغانستان است که نیروهای Tier 1 در ادامه متوجه می شوند که روس ها هم پشت یک سری فعالیت های تروریستی هستند. Medal of Honor قصد دارد در زمینه داستان، گسترش دهنده نوعی ایدئولوژی در مورد روابط خاورمیانه و روسیه باشد، اما در پیشبرد این کار هم موفق نیست و دارای سوال های بی جواب و حفره های داستانی زیادی چه از لحاظ فیلم نامه و چه از لحاظ سیاسی است. روایت اصلی، طی دموهای از پیش رندر شده تعریف می شود که خیلی خسته کننده و کم عمق است. کل ساختار داستان به مسائل پیش پا افتاده وابسته است. یک گروه نظامی وارد یک جنگ می شوند، ماموریت آن طور که باید پیش نمی رود، یک نیروی خارجی پشت چهره اصلی ماموریت مخفی است و حالا این گروه نظامی با سرپیچی از دستور مافوق در آخر پیروز می شوند، چون سربازها همیشه بیشتر از مافوق ها می دانند!. در کل داستان بازی بر خلاف انتظاری که داشتیم خیلی سطحی و پیش پا افتاده است. در Modern Warfare درست است که با داستان آنچنان قوی روبرو نیستیم، ولی حداقل سازندگان شعور مخاطب را به بازی نمی گیرند و نمی گویند داستانی واقعی را روایت می کنند.


گرافیك


قطعا با نمایش های Medal of Honor شما هم با ما هم عقیده بودید كه با گرافیك بسیار زیبایی در این بازی روبرو هستیم. متاسفانه EA با پخش تریلرهای اختصاصی خود سر همه را كلاه گذاشت. فریم به شدت پایین و در مواقع انفجار حتی بدتر هم می شود و این موضوع در جای جای بازی قابل احساس است. مشكلات POP UP به شدت زیاد است و از آنجایی كه بخش تك نفره بازی با موتور Unreal Engine 3 ساخته شده Texture Loadingهای بسیار زیادی را شاهد هستیم. مراحل شب واقعا همانند بازی های نسل قبل كار شده و از نورپردازی و بافت های بسیار بی كیفیتی در آن استفاده شده است. سازندگان با این امید كه در شب افت كیفیت بافت ها آنچنان معلوم نیست، قصد گول زدن مخاطب را داشته اند، ولی وقتی وارد بازی می شوید همین موارد كوچك در كنار هم به یك مشكل بزرگ تبدیل می شوند. مراحل روز كیفیت بسیار متفاوتی با شب دارند كه واقعا عجیب است که آنقدر تفاوت را فقط به خاطر روز و شب بودن باید در گرافیك یك بازی ببینیم. مراحل روز نورپردازی بسیار خوبی دارند و جلوه های خاك بسیار زیبا محیط را نشان می دهند. بافت ها در روز بسیار با كیفیت هستند و با این كه طبیعت افغانستان یكسان است، ولی تنوع خوبی دارند. جلوه های آتش و انفجار خیلی مصنوعی و نیمه كاره طراحی شده و Draw to Distance هم به وضوح معلوم است كه عكس هست و همین عكس ها هم كیفیت آنچنانی ندارند و گاه مات به نظر می رسند. طراحی چهره های یاران خودی خوب كار شده و دشمنان هم، همگی پارچه به صورت بسته اند ولی از چشمانشان كاملا مشخص است كه به شكل اعراب طراحی شده اند. انیمیشن ها هم خوب است، ولی به انیمیشن های خیره كننده Modern Warfare نمی رسند. متاسفانه سیستم Ragdoll كه برای انیمیشن دشمنان طراحی شده در بسیاری از مواقع تو ذوق می زند. این مورد به خصوص در مراحل بمباران با هلیكوپتر بسیار زشت است و ما مشاهده می كنیم دشمن همانند یك تكه كاغذ به این ور و آن ور پرت می شود. گرافیك بازی آنقدر بی كیفیت است كه دموها همه از پیش رند شده طراحی شده اند. گذشته از كیفیت پایین همین دموها، سازندگان خودشان نوعی دوگانگی در گرافیك ایجاد كرده اند كه ما را به یاد بازی های نسل قبل می اندازد. Medal of Honor در بخش گرافیك یك شكست كامل است.

موسیقی/صداگذاری


قوی ترین بخش MOH قسمت صداگذاری آن است. شما واقعا حس می كنید در دل یك جنگ همه جانبه هستید. صدای انفجار و اسلحه ها و پژواك آن ها در میان كوه ها بسیار زیبا است و دیالوگ ها خیلی واقعی و جالب هستند. یاران خودی پس از هر انفجار نزدیك سرفه می كنند. متاسفانه در این قسمت هم باگ وجود دارد و گاهی تكرار بیش از حد یك دیالوگ در حین نبرد را می شنویم. كار ساخت موسیقی بر عهده رامین جوادی بوده كه قبلا ساخت موسیقی سریال Prison Break را بر عهده داشته است. تم های شرقی با توجه به ایرانی بودن آقای جوادی، بسیار آشنا و زیبا هستند و تم های نظامی و جنگی خیلی هیجانی و پرتنش كار شده اند. آهنگ جدید گروه Linkin Park هم كاملا با جو بازی هماهنگ است و خیلی زیبا كار شده است. در نهایت بخش صداگذاری و موسیقی خیلی عالی و هیجانی است كه می توان آن را واقعا شبیه ساز یك جنگ نامید، به خصوص اگر از یك سیستم قوی دالبی استفاده كنید.

گیم پلی


همانطور كه اشاره شد، این بازی در مورد جنگ افغانستان است. به همین منظور EA تصمیم گرفت با یكی از جوخه های واقعی جنگی به نام Tier 1 در مورد ساخت بازی مشورت كند تا بتواند جو و داستانی كاملا واقعی از نبرد افغانستان خلق كند. EA روی این مسئله تاكید زیادی داشت و حتی مستنداتی از مصاحبه با سربازان جنگ افغانستان جمع كرده بود كه این سربازها می گفتند واقعا هر آنچه در جنگ دیده بودند، در این بازی وجود دارد. اما آیا حقیقت چنین است؟ به وضوح معلوم است EA مخاطبان خود را احمق فرض كرده، چون حتی یك كودك هم می فهمد این بازی چقدر مصنوعی و متضاد با جنگ ساخته شده است. جنگی كه در این بازی می بینیم، به قدری بزرگ و پر از تجهیزات است كه به نظر جنگ جهانی سوم است. این در حالی است كه نبردهای نیروهای آمریكایی با طالبان افغانستان بیشتر نبردهای چریكی و تاكتیكی بوده تا بزن و بكشی مثل فیلم نجات سرباز رایان. معلوم نیست این سربازهایی كه به EA كمك كرده اند، نمی دانستند نیروهای افغانی به زبان فارسی پشتو صحبت می كنند؟ حتی تهیه كننده بازی چندی پیش اعلام كرده بود که دشمنان به زبان فارسی پشتو و خلیج عربی صحبت می كنند كه به وضوح معلوم است هیچ منبع و مستند واقعی پشت آن نبوده، چون تمام نیروهای دشمن و حتی مردم عادی افغانستان به زبان عربی، آن هم خیلی بد و نامفهوم صحبت می كنند. مسئله دیگر، نوع نبردها و تاكتیك های نظامی است كه واقعا بچگانه و مسخره ساخته شده اند. در یكی از مراحل شما به دنبال یك هدف مورد نظر می گردید، یك افغانی را اسیر كرده و از وی می پرسید هدف مورد نظر كجا هست. مرد افغانی به شما می گوید كه پایین تپه در یك كمپ. یكی از هم تیمی های شما می پرسد چطور به تو اعتماد كنیم. مرد افغانی می گوید من یك دختر بچه كوچك دارم كه به مدرسه می رود. تیم ما به همین راحتی حرف او را قبول می كند و پس از این كه تعداد نیروهای دشمن را پرسیدیم، مرد می گوید حدود چهارصد هزار نیرو هستند و حال ما باید با گروه چهار نفری خود به جنگ آن ها برویم و هیچ نیروی كمكی هم نداشته باشیم. مسئله به چند دیالوگ و تعدادی دشمنان ختم نمی شود و تاكتیك های نظامی هم كاملا عجیب و غیرمنطقی هستند. موضع گیری و تقسیمات تیم چهار نفره به دو گروه دو نفره و تاكتیك های هجومی و دفاعی، بسیار احمقانه است و به وضوح معلوم است که سازندگان هیچ اطلاعاتی از جنگ نداشته اند. جدا از این موارد Danger Close به علت بی تجربگی، هدف خود را در طول ساخت بازی گم كرده است. در بعضی مراحل، آن ها قصد دارند واقعی جلوه كنند كه نبردها خیلی آسان و كم عمق می شوند. در بعضی مراحل سازندگان می خواهند شبیه به Call of Duty باشند و بازی 180 درجه از یك عنوان تاكتیكی واقعی به یك Run & Gun سرسام آور تبدیل می شود. این موضوع پیش از این كه ربطی به تنوع داشته باشد، برهم زننده بالانس بازی و مراحل است كه به راحتی باعث می شود تجربه بسیار كوتاه 6 ساعته بازی هم طولانی و زجر آور باشد. كنترل و ماهیت تیراندازی كاملا شبیه به Modern Warfare است و حتی سازندگان سعی كرده اند صحنه های سینمایی معروف آن بازی را هم در این بازی تكرار كنند كه نتیجه خیلی مسخره و تكراری است. گیم پلی بازی علی رقم وجود مراحل تك تیراندازی كه البته هیچ ماهیتی از مخفی كاری به ارث نبرده و وجود مراحل تیراندازی از داخل هلیكوپتر، خیلی خسته كننده و بسیار خطی است. شما دقیقا باید همانطور كه سناریو می گوید پیش بروید، این مسئله حتی در راه رفتن شما هم تاثیر می گذارد و مثلا با دیوارهای نامرئی، جلوی پیشروی شما گرفته می شود و حركات و موقعیت های دشمن و یاران خودی حتی بعد از 100 بار تكرار كردن همچنان یك شكل باقی خواهند ماند. هدف شما فقط تیر زدن به افراد طالبان است كه همین مسئله هم به خوبی اجرا نشده و نبردها به جای پیشروی، بیشتر به نبردهای ثابت و تیراندازی تبدیل شده كه مسلما در یك بازی با چنین درجه اكشنی خیلی خسته كننده است. هوش مصنوعی دشمنان و یاران خودی از یك مرغ افغانی هم كم تر است و همیشه به یك شكل و یك تاكتیك حمله می كنند. سنگر گیری ها پر از اشكال و تیراندازی ها هم خیلی مسخره و بیشتر به سمت شما هستند. بخش چندنفره توسط تیم خبره DICE كه سری Battlefield و Bad Company را در كارنامه دارند، ساخته شده است. خوشبختانه این قسمت بر خلاف بخش تك نفره كمی هیجان دارد، ولی باز هم به Modern Warfare و حتی بازی های خود DICE (بهترین بازی های از نظر بخش چندنفره) هم نمی رسد. شما می توانید با 24 نفر به صورت آنلاین بازی كنید و در Modeهای مختلف به خصوص در بخش Tier 1 بازی كنید. در نهایت Medal of Honor در بخش گیم پلی یك تقلید كوركورانه از Call of Duty است كه در همین تقلید هم خیلی گیج و ناقص عمل شده است.


نتیجه گیری


Medal of Honor یكی از بزرگترین بازی های ناامید كننده امسال است كه نام بزرگ سری مدال افتخار را خراب كرد و با باگ ها و ایرادهای متنوع خود بیشتر شبیه یك بازی ناتمام كار شده است. بخش تك نفره از 4 ساعت تا 6 ساعت متغیر است كه خیلی كم و خطی كار شده است. خوشبختانه EA از سمت دیگر روی عناوین Battlefield و به خصوص Bad Company خیلی خوب كار كرده است.


نقد و بررسی بازی Red Faction: Armageddon

[تصویر: Alcatraz_988573_158548_front_e7fe93fc02.jpg]

مقدمه:
زمین مکانی مناسب است برای زندگی انسان ها اما هر چیزی ظرفیتی دارد و روزی ظرفیت آن تکمیل میشود انسان ها ناچارند برای زندگی مکان دیگری را برای زندگی انتخاب کنندکه بی شک جایی نیست به جز کرات دیگر.این بازی در سال 2170 میلادی رخ میدهد و میتوان گفت که ادامه نسخه قبلی یعنی Guerrilla است که به وسیله نوه شخصیت بازی قبل یعنی الک میسون(Alec Mason) که داریوس میسون (Darius Mason) نام دارد ادامه میدهید.این بازی مانند نسخه قبل در مریخ انجام میشود آب و هوای مریخ به وسیله دستگاه های بزرگی به نام ترنسفورمر تبدیل به آب و هوای زمین می شودو اینگونه انسان ها می توانند در آنجا زندگی کنند.

[تصویر: Alcatraz_988572_20110421_640screen004_c520516af3.jpg]
داستان:
آدام هیل رهبر مارائودرها در حال اجرا کردن نقشه حمله خود به ترنسفورمر هاست که داریوس در یکی از ماموریت های خود این دستگاه ها را نابود می کند.حال آب و هوای مریخ برای انسان ها مناسب نیست و باید گفت خطر ناک است و انسان ها مجبورند برای حفظ جان خود و دوری از آب وهوای نامناسب مریخ، پناهگاه های زیر زمینی ای برای خود بسازند با توجه به این که داریوس آن مبدل ها آب و هوا(ترنسفورمرها) را نابود کرده است کار دشمنان ارتش سرخ را راحت تر کرده است.بعد از آن ماجرا چند سال بعد داریوس در یکی از ماموریت های خود و بطور غیر عمد و ناخواسته پراگ ها را که یکی از موجودات خطرناک مریخ است آزاد میکند و حال با این دو اشتباهی که از داریوس سر زده اطرافیان و بهتره گفت انسان هایی که در مریخ زندگی میکنند او را یک خراب کار و مشکل ساز میدانند.تنها کسی که داریوس را مقصر این ماجرا ها نمیداند یک زن بنام ((کارا)) است او داریوس را در حل مشکلات بوجود آمده همراهی میکند.
[تصویر: Alcatraz_988573_20110429_640screen001_898b836b81.jpg]

گرافیک:

این بازی با موتور بازی سازی2.5

Geo

metry

Mod

ification ساخته شده است.گرافیک این بازی بسیار خوب است اما نقطه ضعف گرافیک اینجاست که محیط های بازی تکراری و یکنواخت هستند و هرچه بازی را پیش میبریم تا به محیط جدیدی برخورد کنیم باز همان محیط های تکراری را می بینیم .تخریب پذیری محیط های اطراف نیز بسیار عالی کار شده و دسته کمی از واقعیت ندارد .در زمینه طراحی سلاح ها نیز می توان گفت جزییات اسلحه ها به خوبی پیداست در این بازی سرعت فریم پایین نمی آید و این را می میتوان یکی از نقاط قوت بازی دانست سکانس هایی که دربازی بخش میشود کاملا به موقع است و همچنین دمو های بازی نیز در حد بسیار خوب است و در کل این بازی از لحاظ گرافیکی بسیار عالی است.

 

[تصویر: Alcatraz_988573_20110601_640screen012_a9f2e47cfb.jpg]

صدا گذاری و موسیقی:
در زمینه صدا گذاری باید گفت که صدا گذاری بخوبی انجام نشده و میتوانست بهتر از اینها باشد.صدای شخصیت ها با آنها سازگار نیست موسیقی ای که ر حال مبارزه پخش می شود یازود تر از پایان مبارزه قطع می شود یاچند لحظه بعد از پایان مبارزه قطع می شود و یا در محل های که می توانست با موسیقی هیجان و یا ترس را برای بازیکن بیشتر کند اصلا موسیقی پخش نمی شد سکوت همه جارا در بر داشت،موارد گفته شده جزء نقاط ضعف صدا گذاری و موسیقی است اما نقاط قوت صدا گذاری و موسیقی اینست که صدای شلیک اسلحه ها بسیار خوب است همچنین در مواقع تخریب دیوار و یا چیزی دیگر صدایی که ایجاد می شود بسیار شبیه تخریب دیوار در واقعیت است.

[تصویر: Alcatraz_988572_20110421_640screen006_a93ced4fad.jpg]
گیم پلی:
در زمینه گیم پلی باید گفت که یکی از بهترین نقاط قوت بازی است و بیشتر همین بخش است که بازیکن را مجذوب خود میکند.هوش مصنوعی بازی خوب است و این باعث می شود که بازیکن در بازی دقت بیشتری کند.یکی از مواردی که در گیم پلی این بازی تاثیر گذاشته ویژگی تخریب ساختمان هاست که این بازی را به واقعیت نزدیک می کند همچنین تنوع اسلحه ها نیز زیاد است یکی دیگر از ویژگی های خوب این بازی اینست که ما میتوانیم بوسیله(Nanoforge) ساختمان ها را تعمیر کنیم.

این ویژگی یکی از مواردی است که در حل معما هایی که دربازی به وجود می آید به درد ما می خورد.

 

در مورد سلاح ها این نکته قابل ذکر است که ما می توانیم با هر سلاحی موجودات را بکشیم اما بهتر است که ما با یک اسلحه خاص یک دشمن خاص را بکشیم .در نسخه قبل ما با یک بازی open world مواجه بودیم اما armageddon این ویژگی را ندارید و مراحل بازی به صورت خطی شده و باید یک مسیر خاص را برای به پایان رساندن بازی طی کرد.یکیدیگر از ویژگی های این بازی داشتن قسمت

Multiplayer
آن است که می تواند لذت چند نفره بازی کردن را به شما بدهد.در زمینه آپگرید اسلحه ها باید گفت پیشرفت چشم گیری با نسخه قبل داشته است و در کل قسمت گیم پلی یکی از بهترین بخش این بازی است.


[تصویر: Alcatraz_988572_20110120_640screen005_145541228c.jpg]

امتیازات:
داستان:9

گرافیک:9

صدا گذاری:8

گیم پلی:10

امتیاز کل:9

نتیجه: این بازی یکی از بهترین بازی های سال 2011 است و مطمئنا ارزش بازی کردن را دارد و همچنین باید گفت تمامی قسمت های بازی عالی هستند بجز صدا گذاری که آن هم در سطح خوب است.

نقد و بررسی بازی Front Mission Evolved

شرکت Square-Enix در راستای غربی سازی بازی های خود این بار یکی دیگر از بازی های معروف خود که در ژاپن طرفداران زیادی دارد را با سبک و سیاق بازی های غربی روانه بازی کرده است. مهم ترین تفاوتی که Front Mission Evolved با عناوین قبلی سری دارد تغییر سبک بازی از استراتژی/ نقش آفرینی به شوتر سوم شخص است. استودیوی Double Helix که پیش از این بازی Silent Hill: Homecoming را در کارنامه خود داشته است ماموریت ساخت بازی را به عهده گرفته است. گویا Square-Enix تصور کرده که فقط با تغییر سبک بازی به یک سبک همه پسند مانند شوتر سوم شخص، می تواند طرفداران جدیدی برای بازی خود پیدا کند ولی مطمئنا برای به دست آوردن موفقیت، کیفیت حرف اول را می زند. ولی به نظر می آید Double Helix از ساخت یک بازی با کیفیت عاجز بوده است.
photo
بازی در سال 2171 به وقوع می پیوندد، جایی که انسان موفق شده به وسیله Orbital Elevators به راحتی به فضا سفر کند. بازی با حمله یک گروه ناشناس به شهر نیویورک آغاز می گردد، این حمله به صورت طوفانی بوده و کلیه سیستم های دفاعی شهر در عرض چند ساعت از کار می افتد. شخصی به نام Dylan Ramsey که پدرش یکی از سازنده های معروف ربات (Wanzer) می باشد به میدان نبرد فرستاده می شود تا به کمک چند عضو دیگر گروه از علت حمله نیروهای ناشناس باخبر شده و جلوی خرابکاری آن ها را بگیرد. داستان بازی در حد متوسطی قرار دارد و اتفاقات موجود در آن به راحتی قابل پیش بینی است. در این بین روابطی نیز بین شخصیت های اصلی داستان وجود دارد که کمک چندانی به جذابیت داستان نمی کند.

تمرکز بازی بر روی مبارزه ربات ها می باشد، ربات های بازی که با نام Wanzer شناخته می شوند دارای انواع مختلفی هستند که از لحاظ قدرت و سرعت با یکدیگر تفاوت دارند. شما در ابتدای بازی می توانید ربات مورد نظر خود را انتخاب نموده و با اسلحه های دلخواه آن را تجهیز کرده و به میدان نبرد بفرستید. کنترل ربات ها نسبتا خوب و روان طراحی شده و هدف گیری دشمنان به خوبی انجام پذیر می باشد. البته چرخش ربات ها به پشت سر به سرعت انجام نمی پذیرد و اگر دشمنی بلافاصله در پشت سر شما ظاهر شود نمی توانید به سرعت چرخیده و به او ضربه بزنید. ربات های دشمن از تنوع خوبی برخوردار هستند و برخی از آن ها از قابلیت های جالبی برای ضربه زدن به شما استفاده می کنند. علاوه بر ربات ها انواع تانک، هلی کوپتر و موشک انداز نیز در میدان نبرد وجود دارند که باعث سریع تر شدن مبارزات می گردند. گیم پلی بازی در ابتدا بسیار خوب و لذت بخش می باشد و بازیباز را ترغیب به ادامه بازی می کند ولی هر چه به پایان بازی نزدیک می شویم بازی تکراری و خسته کننده می شود. در مراحل پایانی تعداد زیادی ربات و نیروی های دیگر در میدان نبرد حضور دارند که مبارزه با تمامی آن ها در یک مکان کوچک به صبر و حوصله زیادی نیاز دارد. یکی دیگر از مشکلات بازی سیستم سلامتی آن است، در برخی مواقع ربات شما با وجود داشتن خط سلامتی کامل تنها با یک ضربه معمولی دشمن از پای در خواهد آمد که این کار در مراحل پایانی باعث سر رفتن حوصله شما می شود.

یکی از بخش های بازی مبارزه با Boss ها در انتهای هر مرحله است. این مبارزات در ابتدا جالب هستند و برای شکستن دادن هر Boss باید استراتژی خاصی داشته باشید ولی متاسفانه سازنده هیچ تلاشی برای ساخت Boss های متفاوت نکرده و در طول بازی حداکثر سه Boss وجود دارد که با هر کدام از آن ها باید چهار یا پنج بار بجنگید که این امر به مرور کسل کننده شده و از جذابیت بازی می کاهد. همچنین در مراحل پایانی مبارزه با Boss ها بسیار سخت شده و به امری عذاب آور تبدیل می شود و کافی است یک حرکت اشتباه انجام دهید تا تمامی زحمات شما از بین برود.
photo
جذاب ترین قسمت بازی قابلیت شخصی سازی ربات ها می باشد. در این قسمت شما قادر خواهید بود تا ربات خود را از هر نظر به صورت دلخواه طراحی کرده و با سلاح های مورد علاقه خود تجهیز کنید. هر ربات از یک کلاس کلی بهره می گیرد و بعد از انتخاب کلاس می توانید هر قطعه از ربات را با قطعات متفاوت تعویض کنید. مثلا می توانید بازوهای ربات را به زره های قدرتمند مجهز کنید یا کلاه خود خاصی برای ربات خود در نظر بگیرید. سلاح های بازی نیز از تنوع بسیار خوبی برخوردار هستند که شامل سلاح های سرد، اسلحه های سبک، خودکار و نیمه خودکار، انواع مسلسل و همینطور چند نمونه موشک انداز می باشد. به مرور و در طی پیشرفت بازی سلاح های جدیدی به بخش شخصی سازی اضافه می گردند که استفاده مناسب از آن ها رمز موفقیت شما در مراحل پایانی است. علاوه بر این شما قابلیت اتصال Rocket Launcher و موشک انداز بر روی بازوهای ربات خود را دارا هستید که این سلاح ها نیز دارای تنوع نسبتا خوبی می باشند. بدین صورت شما توانایی دارید که یک ربات با کلاس دلخواه طراحی کرده و با روش مخصوص خود به مبارزه با دشمنان بروید، مثلا می توانید یک ربات با سلاح سرد و سپر درست کنید که قابلیت پرتاب موشک را نیز دارا می باشد یا اینکه رباتی بسازید که دارای چهار پا بوده و از اسنایپر جهت نابود کردن دشمنان استفاده می کند. همچنین در این بخش می توانید ربات خود را با طرح ها و رنگ های مختلف رنگ آمیزی کرده و رباتی منحصر به فرد بوجود آورید. در نهایت باید گفت بخش شخصی سازی یکی از بخش های جالب بازی می باشد و ساخت ربات های متنوع با قابلیت های مختلف از تکراری شدن کامل بازی جلوگیری می کند.
photo
در چند مرحله از بازی شخصیت اصلی از ربات خود خارج شده و به صورت پیاده به مبارزه با دشمنان می رود. این بخش مانند اکثر بازی های شوتر سوم شخص طراحی شده و هیچ نکته مثبتی به بازی اضافه نمی کند. در این قسمت شما از یک نقطه به نقطه دیگر رفته و دشمنان را از سر راه بر می دارید، کنترل شخصیت در این قسمت به خوبی کنترل ربات ها نمی باشد و خشک طراحی شده است. تنها نکته متفاوت این قسمت با دیگر بازی های هم سبک این است که در این بازی قابلیت سنگیر گیری وجود ندارد! این بخش از بازی علاوه بر اینکه چیز جدیدی به بازی اضافه نمی کند، به دلیل کنترل نامناسب شخصیت از بخش های ضعیف بازی به حساب می آید.

گرافیک بازی یکی از نقاط ضعف اصلی آن می باشد. بافت ها بسیار ضعیف و کم جزییات طراحی شده اند و بیشتر به بازی های نسل قبل شبیه است تا یک بازی نسل جدید. Wanzer ها نسبتا خوب طراحی شده اند و از تنوع ظاهری خوبی بهره می برند. انیمیشن شخصیت اصلی در بخش پیاده بسیار ضعیف و خنده دار از کار در آمده و مراحل بخش های پیاده کاملا شبیه به هم می باشد و بافت های به کار رفته در آن از سایر بخش های بازی ضعیف تر است. تنوع محیط های بازی نسبتا خوب بوده و شامل مراحل شهری، جنگلی، برفی و بیابانی می باشد که مقداری از ضعف گرافیکی بازی را می پوشاند. افکت های انفجار بسیار زشت طراحی شده اند و طراحی محیط های آبی نیز تعریف چندانی ندارد. بازی دارای قابلیت تخریب پذیری می باشد ولی فقط محدود به درخت ها، تیرهای برق، کمپ های چادری و آیتم هایی از این قبیل می باشد و توانایی تخریب ساختمان ها در بازی وجود ندارد، البته تخریب پذیری بازی تفاوت عمده ای با دیگر بازی ها دارد بدین صورت که یک آیتم موقع تخریب شدن به صورت کامل پودر شده و هیچ چیز از آن باقی نمی ماند! متاسفانه گرافیک بازی در حد بازی های چهار یا پنج سال پیش قرار دارد و دیدن چنین گرافیکی در سال 2010 جای تاسف دارد.
photo
آهنگ های استفاده شده در طول بازی از کیفیت نسبتا خوبی برخوردار هستند و با سرعت مبارزات بازی هماهنگی دارند. البته از قطعات موسیقی زیادی برای بازی استفاده نشده و آهنگ ها به مرور تکراری می شود. صداگذاری شخصیت ها در حد خوبی قرار دارد و از اشخاص مناسبی جهت صداگذاری استفاده شده است، البته در برخی موارد شخصیت ها از دیالوگ های تکراری در طول مبارزات استفاده می کنند. صدای انفجارها و دیگر صداهای موجود در محیط نیز در حد متوسطی قرار دارند، در عوض صدای ناشی از گام برداشتن ربات ها حس سنگینی و بزرگ بودن ربات ها را به خوبی ایفا می کند.

در پایان باید گفت Front Mission Evolved نتوانسته است خود را به استاندارد بازی های شوتر سوم شخص نزدیک کند و با وجود ارائه یک گیم پلی خوب در ابتدای بازی، به مرور با یک بازی تکراری و خسته کننده روبرو خواهیم شد که گرافیک ضعیف آن به کسالت آور شدن بازی کمک شایانی می کند! تنها نکته مثبت بازی قسمت شخصی سازی ربات ها است که به خوبی طراحی شده و از سقوط کامل بازی جلوگیری می کند. در نهایت اگر به بازی های رباتی علاقه زیادی دارید انجام این بازی به شما توصیه می شود در غیر این صورت بهتر است به دنبال بازی بهتری بروید.


نقد و بررسی بازی pes 2011
بازی Pro Evolution Soccer2011 مختلص به PES2011 که در ژاپن به World Soccer: Winning Eleven 2011 معروف است, ویدیو گیم ورزشی اختصاصی شبیه سازی فوتبال است که توسط کونامی با همکاری Blue Sky منتشر خواهد شد. در تاریخ 9 فوریه سال جاری کونامی رسما تائید کرد که محصول جدید از سری بازی های Pro Evolution Soccer در تاریخ نوامبر 2010 بر روی پلتفورم های های Nintendo Wii, PlayStation 3 (PS Move), Xbox 360 (Natal), PC روانه بازار خواهد شد. از ویژگی های بازی می توان به حضور 2 جام معتبر جهان : UEFA Champions League و UEFA Europa League و برای اولین بار کاپ لیبرتادورس که جام باشگاه های آمریکای جنوبی است و به صورت رسمی لایسنس شده اشاره کرد. این مود در بازی PES2011 وجود خواهد داشت. مود های موجود در بازی با این حساب افزایش پیدا خواهند کرد. این اولین باریست که کونامی موفق شده کاپ لیبرتادورس رو در بازی خودش جای بده.


مود های موجود در بازی 

UEFA Champion League
UEFA Europa League
Copa Libertadores
Revamped Master League
Become A Legend

UEFA Champion League

جام معتبر باشگاه های اروپا که هر ساله بین تیم های قهرمان لیگ های اروپایی برگزار میشود و 32 تیم در قالب 8 گروه 9 تیمی به رقابت می پردازند. شبیه ساز کامل و فول لایسنس این جام در سال 2008 توسط کونامی از کنفدراسیون فوتبال اروپا یوفا گرفته شد و در بازی PES 2009 برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت و در بازی PES 2010 نیز در بازی وجود داشت. و این سومین سال پیاپی است که KONAMI این مود را در بازی خود گنجاده است.

UEFA Europa League

لیگ اروپا کاپی که جایگزین جام اتحادیه باشگاه های اروپا شد و در فصل 2009-2010 برای اولین بار برگزار شد و از همین ابتدا KONAMI توانست این رویداد ورزشی را بازی PES 2010 لایسنس بگیرد. این مود نیز در بازی PES 2011 موجود خواهد بود. این کاپ با حضور 48 تیم برگزار می شود که. در مرحله حذفی 8 تیم به این 48 تیم اضافه میشود.

Copa Libertadores

Copa Libertadores de América عنوان اصلی و رسمی این رقابت ها می باشد که در رسانه های تبلیغاتی و اسپانسرها به Copa Santander Libertadores de América معروف است. این رقابت ها بین تیم های باشگاهی کشور های آمریکای جنوبی با شرکت 38 تیم برگزار می شود. کونامی این مود را که به CONMEBOL نیز معروف است رسما با اجازه رسمی و کتبی در بازی PES2011 برای اولین بار قرار خواهد داد. کونامی پس از این اقدام تاکید کرد که تمام تلاش خود را برای نزدیک کردن هر چه بیشتر بازی به دنیای واقعیت می کند و تلاش خود را برای گرفتن لایسنس های بیشتر به کار می بندد.

Revamped Master League

مسترلیگ یکی از کلاسیک ترین مود ها موجود در بازی هست که از PES2010 شکل تغییر یافته و جدیدی به خود گرفت. مستر لیگ یه مود Career است که پلیر یک تیم را انتخاب و یا یک تیم دلخواه را می سازد و با آن تیم پا به عرصه مسابقات فوتبال حرفه ای می گذارد. در این مود بازیکن باید تیم خود را پیشرفت دهد و با خرید و فروش بازیکنان تیم مناسبی را جمع کند امکانات جدید مستر لیگ از قبیل توافق و نشست و مذاکره با بازیکنان مختلف جهت قرارداد و قیمت های واقعی بازیکنان و نوع جدید و حرفه ای تره مسائل اقتصادی جانی تازه در روح مستر لیگ دمید که البته به عنوان اولین تجربه از مود جدید عاری از ایراد نبود و کونامی در ورژن آینده بازی تعداد زیادی از مشکلات موجود در این مود را برطرف خواهد کرد.

Become A Legend

محبوب ترین مود بازی که از سال 2008 با انتشار بازی PES2009 در بازی جایگاه خاصی به خود اختصاص داد از همان ابتدا این مود با سناریوی زیبای خود توانست هواداران زیادی را بدست آورد. شما در قالب یک بازیکن فوتبال آماتور با قابلیت های بسیار اندک در یک تیم گمنام بازی می کنید در آخرین بازی تعداد زیادی از اسکوت های تیم های بزرگ اروپایی به تماشای بازی می پردازند تا استعداد های جوان را شناسایی کنند. شما با درخشش خود می توانید به تیم بزرگی بپیوندید تعدادی تیم به شما پیشنهاد می دهند که شما یکی از آنها را طبق سلیقه خود انتخاب می کنید می توانید شماره های خالی آن تیم را درخواست کنید تا با پیراهن شماره مورد علاقه خود در آن تیم بازی کنید شما به تدریج پیشرفت می کنید و موفقیت های شما تضمین حضورتان در تیم ملی کشورتان است. تعداد زیادی عنوان برای کسب کردن وجود دارد که سر آمد آنها کسب توپ طلای جهان و اروپا است که شما را بر قله موفقیت قرار می دهد. در اولین تجربه مود افسانه شدن به یک مود موفق و کم ایراد تبدیل شد و در بازی PES 2010 با اضافه شدن امکان استخراج بازیکن و کاراکتر جهت استفاده در مود مستر لیگ تغییر کوچکی پیدا کرد KONAMI در بازی PES2011 یکبار دیگر این مود را قرار داده است.
موارد دیگر بازی

موشن کپچر تکنولوژی پیشرفته ای در صنعت گیم سازی است در این تکنولوژی از حرکات انسانی عینا الگوبرداری شده و به سیستم رایانه ای منقل می گردد البته ژاپنی ها خود در این صنعت پیشگام بودند ولی این قابلیت با حضور لیونل آندره مسی و فرناندو تورس در کمک به کونامی در ساخت انیمیشن های جدید و حرکات بدن اهمیت ویژه ای بخشید. در آخرین مصاحبه شینگو سیباس با IGN سازنده بازی خاطر نشان کرد که از تکنولوژی پیشرفته تری در این کار استفاده خواهیم کرد. وی افزود با در اختیار داشتن امکانات حال حاضر و قابلیت های زیادی که در اختیار آنها می باشد می توانند. بهره بیشتری از این تکنولوژی ببرند.

نتیجه گیری

در نهایت می توان نتیجه گرفت که pes 2011 بازی خوبی است و نسبت به نسخه ی قبلی آن تغییرات بسیاری کرده است و می توان آن را به عنوان یک بازی sport با امکانات بسیار بازی کرد!
به نظر من pes 2011 نسبت به fifa11 خیلی بهتره بوده با توجه به همه ی قابلیت های pes و گرافیک آن که در سبک خود بی نظیر است.

 

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

مطالب قبلي





Copyright © 2009-20010 Loxblog.com All Rights Reserved . Designed by Loxblog.com

gamefire

نیما دارابیان

gamefire

http://gamefire.loxblog.com

game fire

game fire

game fire

به وبلاگ من خوش آمدید نقد و بررسی بازی های روز دنیا

game fire